محمد حسینمحمد حسین، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

مامان و محمد حسین

عاشق بازی

امسالتعطیلت عید فطر قرار بود بریم دریا ولی نهایت امر به  رفتن شهربازی خودمون رو راضی کردیم، برای اولین بار رفتیم شهربازی، هوا یکم باد بود ولی شما از ذوقت نمیدونستی سوار چی بشی، بدو میدویدی طرف ماشین، بدون اینکه انتخاب کنی و سوار بشی میرفتیم طرف استخر توپ، باز همین طور طرف اسباب بازی بعدی، خلاصه پسرم حسابی ذوق زده شده بود و ما از خوشحالی شما حسابی خوشحال بودیم سوار همه چیز شدی. وقتی میخواستی سوار ماشین برقی بشی این قدر ذوق داشتی که حتی نمیتونستی منتظر بمونی و بدنت رو از لاینرده ها رد کرده بودی به طرف  داخل و سرت چون نمیتونست از نرده ها رد بشه تو صف مونده بود ماشین      ...
24 تير 1395

ماه رمضون و تولد بابا

12 تیر تولد بابا بود و ما قرار بود براش یه تولد خوب بگیریم و افطاری بدیم به فامیل ولی از اونجایی که من امتحان داشتم و مامان جون لادن ما رو افطاری دعوت کرد خونشون من هم زرنگی کردم و به مامان جون لادن گفتم یه کیک هم بگیر تا تولد هم گرفته باشیم    خلاصه افطار و تولد رو مهمون بودیم و پسرم حسابی کیک خورد و شمع فوت کرد دو ماه دیگه تولد گل پسره منه و اگه خدا بخواد برای خودت تولد میگیرم  ...
24 تير 1395

پسر شیرین زبون

ماشاالله پسرم حسابی شیرین زبون شده، تند و تند حرف میزنه و همه چی میگه، البته الان خیلی وقته که شما صحبت می کنی، ولی مامان وقت نمیکرد بیاد و برات پیغام بزاره  چند شب پیش مامان جون لادن زنگ زد و به شما گفت :چرا نمیای خونه ما؟ به بابا بگو شما رو بیاره اینجا  شما هم بی معطلیک گفتی: الان که نمیشه الان شبه همه باید خونه خودشون بخوابن، وقتی فردا شد و خورشید خانم بیدار شد میام خونتون، الان دیگه برو بخواب.  ...
24 تير 1395
1